هستیهستی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پرنسس هستی

عذرخواهی...!!

هستی گلم ببخشید که این چند وقته نتونستم چیزه جدیدی به وبلاگت اضافه کنم مامانی قول میده که از این به بعد بیشتر رو وبلاگت کار کنه ...
17 آذر 1394

فرهنگ لغت هستی

زبون شیرین کودکی یکی از اون چیزاییه که هر مامان و بابایی رو به وجد میاره بعضی از کلمه هایی که هستی جون به زبون میاره رو نوشتم تا در آینده بخونه و بخنده و هم خاطره ای باشه واسه منو باباییش     د دو د = کفشدوزک                                      لول = گل تبدو = تولد                            &...
30 بهمن 1393

تولد یک سالگی

بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يکي به نيت تو يکي از طرف من الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي با يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي ببين تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستي و چشمات بهونه س واسه خوندن همين شعر و ترانه تو دنياي ما زندس واسه تولد تو بايد دنيا رو ...
8 بهمن 1393

عید 93

نوروز 93 اولین عید نوروز هستی جون در کنار سفره هفت سین       نوروز امسال به همراه مادر جون و دایی ایمان و خاله سارا اینا رفتیم یزد بعد از شهرهای شمالی یزد اولین شهری بود که می بردیمت، گرچه خیلی شیطنت میکردی ولی خیلی خوش گذشت روستای تاریخی ابیانه رو دیدی نمایشگاه مارها رفتی بازارش رو دیدی و خیلی جاهای دیگه رفتی     حاجی بادوم خوردنتو ببین کل صورتت رو کثیف کردی             ...
17 دی 1393

آتلیه

اینجا شش ماهه هستی، برده بودیمت آتلیه عکس کودک برجیس خدا رو شکر خیلی باهامون همکاری کردی و اصلا اذیت نکردی آخه عکاسه می گفت خیلی از بچه هایی که میان اینجا خیلی اذیت میکنن تا ازشون عکس بگیرم ولی نی نی شما خیلی آرومه     هاپوشو ببین...   اینقدر بابا مجتبی ادا اطوار در آورد تا تو رو بخندونه       چون خیلی کوچولو بودی هنوز نمی تونستی بشینی واسه همین همش می افتادی اینم یکی از همون عکساییه که داشتی می افتادی... هه هه       اینجا دیگه بعد از تمرینات زیاد تونستی چند لحظه صاف بشینی تا عکستو بگیریم     ...
30 مرداد 1393

هستی به روایت تصویر

چه دخملی...       تازه از سر کار اومده بودم داشتم ناهار می خوردم تو هم توی روروکت نشسته بودی کنارم یهو دیدم اینجوری خوابیدی             هه هه... دقیقا اندازته       از همون اول از حموم خوشت میومد، هیچ وقت گریه نمی کردی       هستی کوچولو به همراه مامانی و صبا و پارسا در باغ وحش     هستی توی باغ وحش           اولین شب یلدای هستی کوچولو..     ...
28 مرداد 1393

کندلوس

اینجا کندلوسه و هستی خانوم سه چهار ماهشه     هستی کوچولو به همراه مامان وبابا     موزه کندلوس ...
28 مرداد 1393

عکس

اینم یه سری از عکس هات از یک ماهگی تا سه ماهگی     ببین چه ناز خوابیدی... چرا اخم کردی؟   اولین سفرت به شمال توی سن 28 روزگی... هر کی تو رو می دید تعجب می کرد که بچه ای به این کوچیکی رو آوردیم مسافرت       ...
27 مرداد 1393

ده روزگی

اینجا فقط ده روزت بود، اولین دفعه ای که حمام کردی! اینم بعد از حمام کردنته   ببین چقدر کوچولو بودی... ...
27 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس هستی می باشد